علوم سیاسی
بهرام اخوان کاظمی؛ فاطمه فروتن
چکیده
مساله محوری این مقاله، بحث از ارتباط میان کار و کرونا و تغییر و تحولاتی است که بهموجب وقوع این مخاطره جهانی در حوزه کار ایجادشده و بهتبع، نقش دولت را دگرگون کرده است؛ تحولاتی که به تعبیر «اولریش بک»، موجب استانداردزدایی از کارشده و جامعه جهانی را به جامعه جهانی بیمزده بدل کرده و باعث بازاندیشی شهروندان نسبت به نقش دول حاکم ...
بیشتر
مساله محوری این مقاله، بحث از ارتباط میان کار و کرونا و تغییر و تحولاتی است که بهموجب وقوع این مخاطره جهانی در حوزه کار ایجادشده و بهتبع، نقش دولت را دگرگون کرده است؛ تحولاتی که به تعبیر «اولریش بک»، موجب استانداردزدایی از کارشده و جامعه جهانی را به جامعه جهانی بیمزده بدل کرده و باعث بازاندیشی شهروندان نسبت به نقش دول حاکم در عرصههای داخلی و بینالمللی شده است. بر این اساس، پژوهش حاضر جهت پاسخگویی به این پرسش که با وقوع کرونا چه تحولاتی در حوزه کار به وقوع پیوسته و این تحولات چه تأثیری بر بازاندیشی شهروندان نسبت به نقش دول حاکم داشته است؟ این فرضیه را موردسنجش قرار میدهد که کرونا با اجبار دولتها به اتخاذ سیاستهایی همچون قرنطینه، تعطیلی اجباری مشاغل، تحدید تعاملات اجتماعی و کاهش مراودات با دیگر کشورها، نهتنها منجر به تعطیلی بسیاری از مشاغل و بیکاری عده زیادی شد و برخی را بهاجبار به حوزههای دیگری از کار و تغییر شغل کشانید، بلکه با ایجاد نیاز به نقشآفرینی قاطع دولت بهمنظور مقابله با همهگیری کرونا، گستره اثرگذاری و حوزه مداخلات اجتماعی آن را وسعت بخشید. لذا بنا بر یافتههای پژوهش که حاصل مطالعات اسنادی با بهرهگیری از روش تاریخی-تطبیقی جهت مقایسه دو گونه حکمرانی به رهبری کشورهایی همچون چین و آمریکاست، این نتیجه قابل استنباط است که با وقوع کرونا، الگوی دولت حداقلی و نظارهگر لیبرالی در حال جایگزینی با دولتی قویتر البته نه از نوع اقتدارگرایی چینی بلکه لیبرالیسم پوشش یافتهای است که آزادی اقتصادی را با حمایت اجتماعی داخلی درهم میآمیزد.